عید قربون
امسال هم مثله سال های گذشته خونه پدرجون بودیم.دومین عید قربون گلم بود.یادش بخیر پارسال این موقع خیلی کوچیک بودی و تمام روز رو گریه کردی. اما امسال خیلی پسر خوبی بودی. دیروز وقتی گوسفند رو اوردیم خیلی خوشحال شدی.اخه عاشق حیوونایی.با این که گوسفنده خیلی بزرگ و عصبانی بود و یهو حمله میکرد علیرغم اینکه همه ما که می ترسیدیم کلی ذوق میکردی و می خندیدی. امروز هم از صبح خیلی هوا سرد بود اما شما تو تقسیم و گوشت و سیخ زدن و کباب کردن رو اتیش و هرجا که فکرشو کنی حضور مستقیم داشتی وروجک.تنها چیزی که برات اهمیت نداشت سرمای هوا و بارون بود.البته تا جایی که تونستیم جلوتو می گرفتیم که نری تو حیاط اما . . . بعد هم شاخ گوسفند رو گرفتی و دور...
نویسنده :
مامان آریان
23:22